امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 27 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

آخرین روزهای سال 92

سال 92 داره کم کم تموم می شه. روزهایی که زود گذشتند، با اینکه خیلی زود گذشت اما وقتی بر می گردم می بینم که چه ساعتهایی از روزها سخت و دیر می گذشتند. در کل سال 1392 سال خوبی بود. من که ازش راضی بودم. شما گل پسرها تغییرات ویژه ای داشتید که همشون برای من شیرین و لذت بخش بود. خوشبختانه سالی بود که زیاد مریض نشدید. خدا را شاکرم که روزهایی را به من داد که در آن دلخوش باشم و با شما سپری شد. اینروزها مامان سخت درگیر گردگیری و نظافت خونه است. شما هم که همچنان مشغول شیطنت و ریخت و پاش. هر چی که من تمیزی می کنم وقتی برمیگردم پشت سرم رو نگاه می کنم دوباره مثل لحظه اول شده. همه اینها باعث می شه که خستگی توی جونم بمونه. واسه همین این روزها کمی عصبانی...
15 اسفند 1392

دختر طلای تپلی

مامان روز 30 بهمن نوبت سونوگرافی داشت. وقتی آقای دکتر گفت که دختر طلا حدود 2100 گرم وزن داره خودش هم متعجب شده بود. می گفت این وزن مربوط به هفته 34 هست نه 31. معلومه که یه نی نی خانم تپلی توی راه داریم. امیر حسین حسابی شیرین زبون شده. دیشب بعد از شام بهش آب دادم، وقتی که خورد میگه مامان دستت درد نکنه، بهش می گم نوش جانت. میگه مامان واسه غذا میگن نوش جانت نه واسه آب. امیر علی می گه مامان وقتی نی نی خانم دنیا بیاد ما دوباره می تونیم بغلت بشینیم. می گم آره عزیزم، نی نی خانم که دنیا بیاد دیگه شکم مامان کوچیک می شه دوتاییتون می تونید دوباره بغلم بشینید. یه لبخند ملیح تحویلم می ده و اروم صورتم رو بوس می کنه. به بابایی می گم بالاخره این خونه ...
7 اسفند 1392
1